درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 57
بازدید کل : 20645
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

نرگس گلی
---=== عارفانه ===---




محمدحسین جعفریان، ‌از شاعران امروز خراسان است؛از نسلی که جنگ را تجربه کرده است. او پس از جنگ و در سال‌ها همکاری با «روایت فتح»، مستندهای بسیاری نیز از مناطق بحرانی جهان ساخته و در عین اینکه دستی بر آتش روزنامه نگاری دارد، مدتی نیز رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان بوده است.

به گزارش «تابناک»، وی همچنین در بیش از دو دهه‌ای که محفل ماه رمضان شاعران نزد رهبر انقلاب برگزار شده، از چهره‌های ثابت این نشست‌ها بوده و بارها در محفل مذکور، شعرخوانی داشته و تقریبا هر بار شعرش به طور ویژه‌ای مورد تشویق رهبر انقلاب قرار گرفته است، چندان که سال پیش،‌ پس از خواندن شعر «عاشقانه‌های یک کلمن» رهبر انقلاب فرمودند: «بدهید این شعر را خوشنویسی کنند و در بنیاد شهدا و ایثارگران آویزان کنند»؛ شعری که جعفریان بر این باور است، اگر پیشتر، مسئولان جلسه را از آن آگاه می‌کرد، مانع خواندن آن می‌شدند!

بنابر این گزارش، امسال اما شنیدیم که جعفریان به چهره‌ای معترض در این جلسه تبدیل شده و گفته است که مسئولان پیش از جلسه، با انتخاب اشعار، آنها را پاستوریزه می‌کنند. سایت‌های گوناگون نیز اخبار ضد و نقیضی از این ماجرا منتشر کردند.

جعفریان اما از ماجرا این گونه روایت می کند که شعری داشته که مسئولان جلسه و حوزه هنری، تنها دو بیت آن را که به جریان انحرافی باز می‌گشت، شنیده بودند و بدون شنیدن مابقی آن گفتند صلاح نیست این شعر خوانده شود و...

وی اینگونه ادامه می دهد که؛ «پس از جلسه مرا صدا کردند و رفتم نزد آقا. آقا پرسیدند: چه شده آقای جعفریان؟ گفتم: حضرت آقا، ما سال‌های پیش شعرهایی که حتی در روزنامه‌ها نتوانستیم منتشر کنیم، اینجا توانستیم بخوانیم. آقا فرمودند: همین طور است و من گفتم: خب امسال دوستان جای شما تصمیم گرفتند، چه چیز صلاح است و چه چیز نه. شعرها را گزینش کردند. این خوب نیست. ما که شهره به شاعر انقلابیم و به قول مرتضی سرهنگی در سیراب شیردان نظام بزرگ شدیم، اگر صلاح ندانیم که می‌داند؟»

جعفریان می‌گوید: «اینجا آقا مرا در آغوش گرفتند و سرم را بوسیدند که هم خودم و هم اطرافیان به شدت متأثر شدیم. آقا دست بر سر و شانه‌هایم کشیدند و گفتند: شما صبور باش آقای جعفریان. من در جریان انتخاب و شکل برگزاری جلسه نبودم. چند بار گفتند: صبور باش.»

به هر تقدیر، آن شعر را که امروز در روزنامه خراسان نیز منتشر شده، محمد حسین جعفریان در اختیار «تابناک»، قرار داد؛ شعری که جز عشق به انقلاب و آرمان های امام، نکته‌ای نداشت.

بر این اساس، برای رفع این سوءتفاهم و مهمتر از آن، رسیدن این شعر پرشور و شعور، آن را برای نخستین بار منتشر می‌کنیم:

رأی و بیعت

مدتی این مثنوی تأخیر شد
آهوی ما گرگ شد، خنزیر شد

شد رها سگ،‌ باز و بسته ماند سنگ
ای برادر باز هم جنگ است،‌ جنگ

سالکان بی خرد! بی‌پیرها!
ساحران! رمال‌ها! جن‌گیرها!

مکتب ایران چو دکان شماست
نفستان ولله ایران شماست

عشق ایران کاش در سر داشتید
کاش آن را نیز باور داشتید

وای از آن روزی که با بانگ جلی
سایه بردارد ز سرهاتان ولی

پس زند خاک از کدورت‌هایتان
صورتک‌ها را ز صورت‌هایتان

بانگ بردارد ز اعماق وجود
فاش گوید آنچه را بود و نبود

تشتتان چون از سر بام اوفتاد
کله‌هاتان چون که خالی شد ز باد

هان! گمان کردید ما وامانده‌ایم؟!
ما کنار دام بر جا مانده‌ایم

منتظر با تیغ‌ها و داس‌ها
پیشتر آیید ای خناس‌ها

هر طرف کردیم دامی را رها
پیشتر آیید ای بدکاره ها

تیغ کج آ‌ریم و گردانیم صاف
هر که ره گیرد به سوی انحراف

چون هلاهل مغز بادام شما
مانده فرزین گرچه در دام شما

ای دلیل داعیان دین ما
تاج سر، ای مرد، ای فرزین ما!

این سخن را بشنو از اهل تمیز
رأی و بیعت فرق‌ها دارد عزیز

نیک می‌دانیم از برهان و نقل
این که بیعت عشق باشد رأی عقل

گرچه عقل ما ملاک خوبی است
یادمان باشد که پایش چوبی است

عقل آخر هم بماند در نود
عشق اما ختم کار و هست صد

هر چه رمل آرید و سحر و جفر و راز
عشق اسطرلاب اسرار است باز

چون رجز خوانند مردان نود؟
چون؟ که جاري در رگان ماست صد؟

***
ماه سنگي سرد و بي مقدار بود
گرمي خورشيد بر حسنش فزود

رو بگرداند چو خورشيدي ز  ماه
در محاق افتد قمر، گردد تباه

جملگي دانند، حتي خار و خس!
آبروي ماه از شمس است و بس
 



چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 1:4 ::  نويسنده : زینب

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است

 

 

چه ساده با گریستن خویش زاده می شویم و چه ساده با گریستن دیگران از دنیا می رویم و میان این دو سادگی معمایی میسازیم به نام زندگی

زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ... عشق یک بار است ... جدایی دشوار است ... ولی یاد تو تکرار است ... !

آسمان وقف نگاهت گل من...مانده ام چشم به راهت گل من..هرکجا هستی و باشی گویم که خدا پشت و پناهت گل من

يه خبر بسيار مهم.يک پژو 206 جيگري به شماره 453654 اصفهان 13 .رينگ اسپرت.متاليک.روکش تمام چرم.سي دي چينجر.با دزدگير.بيمه تکميلي 85 .فداي يه تار موت

 

 


یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, :: 18:10 ::  نويسنده : زینب

 

در این مقاله سعی شده به کلیه عوامل موفقیت و همچنین و موانع و مشکلاتی که در راه رسیدن به اهداف برای اشخاص وجود دارد اشاره شود .



ادامه مطلب ...


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:, :: 15:37 ::  نويسنده : زینب

انجمن حرفه ای متفکران و محققان

www.prothinka.org



ادامه مطلب ...


جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 20:3 ::  نويسنده : زینب

برای اطلاح سرو صورت به آرایشگاه رفته بود ، سر صحبت باز شد و از هر دری سخن گفتند ، آرایشگر گفت : من باور نمیکنم که خدا وجود دارد ! مرد شگفت زده پرسید : دلیل تو چیست ؟

جواب داد : کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد ؟ شما به من بگو اکر خدا وجود داشت این همه مریض می. شدند ؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج وجود داشته باشد !

لحظه ای فکر کرد ، نمی خواست در این زمینه وارد بحث شود ، کارش که تمام شد از مغازه بیرون رفت . مردی را با موهای ژولیده و بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده دید .

مشتری دست مرد ژولیده را گرفت و دوباره وارد آرایشگاه شد ! رو به آرایشگر کرد و گفت : می دونی چیه ! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!

آرایشگر گفت چرا چنین حرفی میزنی من اینجا هستم . من آرایشگرم . همین الان موهای تورا کوتاه کردم .

مشتری با اعتراض گفت : نه آرایشگر ها وجود ندارند ، چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل این مرد با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نشده پیدا نمی شد . آرایشگر گفت : نه بابا ! آرایشگرها وجود دارند ، اما مردم به آنها مراجعه نمی کنند .

مشتری تاکید کرد : دقیقا نکته همین است ، خدا هم وجود دارد ، فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.



جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 6:19 ::  نويسنده : زینب

خواهش می کنم پدر و مادر ها به فرزندان کوچکشان قران را یاد بدهند ؛اهتمام بورزند .نمی گویم که حتما خودتان بنشینید و یاد بدهید ،ممکن است پدر و مادر خودشان قران را درست بلد نباشند ، معلم یاد خواهد داد اما شما اهتمام کنید .شما برای این درس قران ، اهمیت ویژه قایل شوید تا این نوجوان چه دختر و چه پسر به قران گرایش پیدا کند بخصوص در سن کودکی-حفظ حفظ حفظ قران - باید قران را حفظ کند ، باید قران در سینه ها باشد تا در دل ها نفوذ کند ، تا در محیط جامعه تحقق پیدا کند .

                                                          مقام معظم رهبری 



دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, :: 1:13 ::  نويسنده : زینب


شنبه 12 شهريور 1390برچسب:قرآن, :: 18:42 ::  نويسنده : زینب
شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, :: 18:20 ::  نويسنده : زینب

من در این وبلاگ خواهش می کنم از دوستان ارمنی یهودی ودیگر ادیان و همچنین عزیزان اهل تسنن که راجع به مذهب خود و اعتقاداتشان برای من بنویسند تا با آیینشان آشنا شویم , خیلی ممنون.



شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, :: 18:11 ::  نويسنده : زینب

مسلمانان همه ميدانند كه يكي از مهمترين هدف هاي امريكا اين است كه ميان مسلمانان ايران فاصله انداخته و وحدت و يكپارچگي ايكه ميان مردم ايران است را از بين ببرند.كه با توجه به سياست انها و بازار گرمي كه انها به وسيله ي  فيلم ها وعكس هاي مبتذلي كه  ميان جوانانمان پخش كرده اند و بيخيالي پدر مادر ها  تا چند سال آينده اين ارزو ها ممكن ميشود و امريكا و ديگر كشور ها به هدف شومشان دست پيدا مي كنند.پس اي جوانان از اين فيلم و تصاوير مبتذل دوري كنيد و بترسيد از خداوند بزرگ مرتبه كه به اين افراد عذاب آتش را وعده داده.

 

 

 



شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, :: 18:2 ::  نويسنده : زینب

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد